Temptation

Following a robbery, Parviz and Nasser carry a bag full of jewelry into Tehran, where the police suspect them. Whilst running away from the police, they decide to bury the bag in a half built construction, and after doing so they get caught by the police and get sentenced to two years in prison. Jalal, a man who owns a bike shop near the construction, has a newly-wed son, who has been living in one of the recently built houses of the neighborhood with his wife. Jalal is living in peace, until Parviz and Nasser are released from the prison and start their search for the buried bag, but all the houses in the neighborhood are now finished and have people living in them, so they are faced with a challenge. They try to talk Jalal into helping them find the bag by offering him a fair share of the stolen jewelry. Jalal’s wife tries to talk some sense into him. While it seems like Jalal is persuaded to help the robbers in their search and everything has failed from stopping him, an incident happens which makes Jalal rethink his decisions.

 پرویز و «ناصر» کیف حاوی جواهری را که از سارقین به دست آورده اند وارد تهران می کنند ولی در همان بدو ورود مورد سوء ظن پلیس قرار میگیرند. در اثنای فرار سعی در مخفی کردن کیف می نمایند و ناچارا  کیف را در خانه ای نیمه ساخته دفن و می گریزند و کمی بعد گرفتار پلیس و محکوم به دو سال زندان میشوند. «جلال» که در همان حوالی مغازه دوچرخه سازی دارد و به تازگی نوعروسش را در یکی از خانه های نیمه ساز اسکان داده زندگی آرامی را میگذراند تا اینکه «پرویز» و «ناصر» از زندان آزاد و برای به دست آوردن کیف تلاش خود را آغاز می کنند. اما خانه های نیمه ساز محله، کامل شده اند و ساکنینی دارند و کار برای سارقین مشکل شده است. آنها به مغازه جلال مراجعه می کنند و او را برای دریافت سهم قابل توجه ای وسوسه میکنند که کیف را برایشان پیدا کند. «همسر جلال » غليرغم کوشش مصرانه اش نمی تواند مانع از سقوط «جلال» در دام این وسوسه شود. در حالیکه به نظر همه چیز تمام شده، یک حادثه «جلال» را به راه می آورد…