Dashte Arghavani

Following a surprise attack to a border town, Heydar, a young shepherd decides to ask Nazgol, whose husband has been kidnapped by the enemy on their wedding day, for help to take the flock of sheep of the inhabitants through the enemy’s fire and lead them to the green and flourishing plain that he had heard about in her grandmother’s tales.

با حمله غافلگيرانه دشمن به يک روستاى مرزی ،حیدر، چوپان نوجوان، تصمیم میگیرد به کمک نازگل که شوهرش در روز عروسی به اسارت دشمن در آمده است، گله اهالی روستا را ازمیان آتش دشمن عبور دهد و آن را به دشت سرسبزی که وصفش را در قصه های مادربزرگ شنیده بود ،برساند.