Marde Hanjareh Talaei

A young man is poor and unknown, but he has a kind friend and a lovely fiancée. He starts to sing and soon becomes the man with a gloden voice.But he falls in love with a bad girl and looses everything he has.

مرد جوان، فقیر و گمنام است ولی دوستی مهربان و نامزدی دوست داشتنی دارد . این دو به او برای آینده امیدواری و اطمینان می دهند . طی جریاناتی جوان با صدای خوشی که دارد به خوانندگی روی می کند و به زودی عنوان “مرد حنجره طلایی” را می گیرد . او چندی نمی گذرد که اسیر دام زنی هوسباز شده و از همه چیز و همه کس دور و دورتر می شود . اما طی حادثه ای ناگهان به خود آمده و خود را از بندها می رهاند ولی به بخشش دختر محبوب و دوست قدیمی امیدوار نیست. اما آن دو یکبار دیگر او را می پذیرند و زندگی تازه ای را آغاز می کنند .