Tanha Va Golha

A musician loses his family due to a frivolous attitude, and after a moment of drifting through life in an aimless way, he decides to help and look after orphan children as a compensation to what has happened to him. After a while, he finds a blind girl, then he raises and trains her and cures her blindness with giving one of his own eyes to her. The girl falls in love with a young man and again her stepfather helps her out to get to her beloved. At the moment, the musician has no more wishes and dies in comfort.

موسیقیدان هنرمندی به سبب سهل انگاری، همسر و فرزند خود را از دست می دهد و پس از مدتی سرگردانی و یاس به جبران حادثه ای که براو گذشته به نگهداری و کمک به اطفال بی سرپرست دارد. بعد از مدتی دختر نابینایی را یابد و او را تعلیم داده و بزرگش میکند و با بخشیدن یکی از چشمانش به او بینایی دختر را باز میگرداند و بعد از اینکه دخترعاشق جوانی می شود، مرد یاریش می دهد تا او به مرد محبوبش دست یابد. در این زمان موسیقیدان دیگر آرزویی ندارد و با آرامش چشم از جهان میپوشد.