The Captain

It seems that the captain’s wife has been paralyzed. Her nephew, Darya, comes to assist her. She falls for the captain, but he does not approve her love. Meanwhile, a friend of him, Moslem, shows up and asks the captain for his help. Moslem has been accused of murder by mistake. The captain hides him. There occur some affairs between Moslem and Darya. But after a while, officers become aware of his hiding place, and arrest him. There spread rumors that the captain has told the officers about Moslem’s hiding place, since he was jealous of the love between Moslem and Darya. In order to certify the truth, the captain begins looking for the real murderer, and surrenders him to the police. Therefore, the young man and the girl marry each other and the captain’s loyalty to his wife becomes evident.

همسر “ناخدا ” ظاهرا” افلیج شده و “دریا” خواهرزاده اش برای یاری خاله نزد او میرود، اما شیفتهی ناخدا می شود . ناخدا حاضر به پذیرفتن این عشق نمی شود . در همین زمان یکی از دوستان ناخدا به نام ” مسلم ” که اشتباها” متهم به قتل شده به او پناه می آورد. ناخدا اورا پنهان میکند ، بین مسلم دریا روابطی برقرار می شود، ولی پس از چندی مامورین که به محل اختفا مسلم آگاه شده اند. او را دستگیر می کنند. شایع می شود که ناخدا به خاطر عشق به دریا و حسادت، مسلم را لو داده است. ناخدا برای اثبات واقعیت به جستجوی قاتل اصلى پرداخته و او راتسلیم قانون می کند و بدین ترتیب دختر و مرد جوان با یکدیگر ازدواج می کنند و مراتب وفاداری ناخدا به همسرش نیز آشکار می شود.