Mahtab lives in Tehran in 1996, along with her 10-year-old child, Erfan. She has got divorced from her husband, Morteza, who is in jail. Mahtab has enrolled her child in a karate class so that he does not end up like his father as far as his character is concerned.
در دهه هفتاد شمسی، یک معلم ادبیات و ورزش که مربی کلاس کاراته هم هست، به مادر مطلقه یکی از شاگردان خود علاقهمند میشود. در این میان، اتفاقات عجیب و غیرمنتظره دیگری رقم میخورد، مثل کشیده شدن پای جمشید هاشمپور، ستاره فیلمهای اکشن ایرانی دهه هفتاد به قصه…
دیگه تهوع هم ندارم . بوی استفراغ مشامم و پر کرده . تمام فیلما شده یه حزب ال..ی که منکره منیجکاس و این کثافت که اسمش فیلمه ساخته ی ذهن کثیف یه سایکوئه که حتی نمی فهمه فیلم ساختن دست گذاشتن رو جنایت فکری خودش نیست . اگرم بهش بگی این آزار دهنده فیلم نیست میگه اگر زخمی تو جامعه نبود فیلم من درد آور نبود . مثل اینه خوردن جوجه پرنده توسط مار و نشون بدی و وقتی قلبت به درد بیاد بگه این یه فیلم احساسیه چون احساساتت رو جریحه دار کرده . متنفرم ازتون
قشنگ بود دوست داشتم
واقعا موندم چجوری این همه بازیگر خوب تو همچین سمی بازی کردن