Mask

Kamran and Nima are two corrupt young men whose job is to deceive rich and young ladies and defraud them a lot of money. They have cheated many young women so far and seem to have become professional in their unsavory job, however, there comes a woman that puts an end to their debauchery, She is called Negar and is a daughter of a wealthy merchant man. Nima and Kamran run a restaurant in Dubai. Kamran picks Negar as one of their preys and Kamran inveigles himself into her affections and convinces her to marry him. After Kamran and Negar marry, Kamran starts mistreating his wife and tells lies. He pretends that his anger and misdemeanor is due to problems at work and business. In fact all he does is pure hypocrisy. It is Nima’s and Kamran’s way of tricking. When Kamran starts misbehaving, Nima appears as a hero and cavalier who intends to rescue the beauty from the beast. Nima seduces the innocent and helpless Negar . Nima and Kamran are blissfully ignorant of what lies beneath. In fact, it is them who are the prey not Negar. She is the sister of a former victim of the men’s fraud. Having been tricked and defrauded, Negar’s sister committed suicide long ago and now Negar is desperate to evage her sister.

کامران و «نیما» دو جوان فریبکارند که دختران و زنان متمول را با صحنه سازی فریب داده و آنها را سرکیسه می کنند. «نگار» دختر تاجر ثروتمندی به نام جهاندار آخرین آنهاست… «نگار» طی یک تصادف با «کامران» آشنا می شود. کامران که به اتفاق نیما رستورانی را در دبی اداره می کند. آنقدر زبان می ریزد و صحنه سازی می کند تا نگار را متقاعد به ازدواج با خود می کند… مدتی بعد از آغاز زندگی مشترک، کامران ظاهراً به جهت مشکلات شغلی و مالی، رفتار پرخاشگرانه و خشنی را با نگار پیش می گیرد، در این شرایط «نیما» با رفتار مهرآمیز و موقرش سعی می کند نگار را به خود جلب کرده و سپس او را به منزلش دعوت می کند… «کامران» و «نیما» همواره با چنین ترفندی، زنان را به دام کشیده و از آنها تصاویری تهیه کرده و سپس سرکیسه شان می کنند. اما این بار این دو خود طعمه می شوند چرا که «نگار»، خواهر یکی از قربانیان پیشین آن دوست که از شدت ناراحتی خودکشی کرده است و حالا او تصمیم دارد تا آن دو را بکشد