Mashhadi Ebad

The title character is a tight-fisted rich old man who has recently fallen in love with “Golnar”, the beautiful daughter of “Rustam-Beik”, a bankrupt tradesman. The father who is looking for a way to pay his debts, concedes to their marriage. But Golnar loves a young beau named “Sarvar”. Mashhadi Ebad finally wins the day and prepares for the wedding ceremony. On the wedding day, however, the tides turn and Sarvar manages to make Mashhadi Ebad not only disappointed by the union, but also bound to paying back all his debts to Rustam-Beik.

“مشهدی عباد” پیرمرد خسیس و پولداری است که شیفته ی “گلنار” دختر “رستم بیک ” تاجر ورشکسته است. رستم بیک حاضر می شود گلنار را به مشهدی عباد بدهد تا او قرضی هایش بپردازد ، ولی گلنار جوانی به نام “سرور” را دوست دارد . مشهدی عیاد موفق می شود که سرور را از سر راه خود بردارد و مراسم ازدواجش را تدارک ببیند. اما در مراسم عروسی سرور ترتیبی می دهد که مشهدی عباد از ازدواج با گلنار منصرف شده و تمام دیون رستم بیک را نیز بپردازد !