Kaka Siah

The girl of a wealthy man marries a black guy in spite of her father’s wish. As a result, a black baby is born. After a while, the couple die through an accident and the black child meets a young man called Reza. Reza helps him to find his grandfather. They both manage to save the grandfather from a conspiracy, after which the man finally accepts his grandson.

دختر مرد متمولی علیرغم خواست پدرش با جوان سیاهپوستی ازدواج می‌کند. پسرکی سیاهپوست نتیجه‌ی این ازدوج است. چندی بعد زن و شوهر هر دو طی حادثه‌ای از بین می‌روند و سیاه کوچولو با جوانی به نام “رضا” آشنا می‌شود و از طریق او با پدربزرگش روبرو می‌شود. این دو طی حادثه‌ای پدربزرگ را از یک توطئه نجات می‌دهند و در انتها پدربزرگ نوه‌ی خود را پذیرا می‌شود.