Isfahan Firstling

A pair of twin brothers, Ahmad and Amir, have been separated from their childhood. Ahmad happens to enter the life of Amir, who is now blind, and finds out that people are deceiving him. Ahmad replaces with Amir for a while to make things right. He uncovers some relations, and at the end, once everything is back in its right place, each of them resumes to live as himself.

دو برادر (احمد و امیر) در کودکی از هم دور می افتند ولی در جوانی بار دیگر با هم روبرو می شوند . احمد که فوق العاده شبیه امیر است وارد زندگی او می شود که نابینا است و درمی یابد که اطرافیان ، امیر را فریب می دهند. احمد خود را به جای امیر قرار داده و برابر خواسته ی اطرافیان می ایستد ، واقعیت روابط را مشخص می کند و در پایان وقتی همه چیز روبراه می شود، هر یک به راه خود می روند