Delbakhteh

Aynaz, the daughter of Atlan, has seven suitors. Atlan announces that every single one of them can marry her if he manages to win her red scarf in a horse race. Taymaz, a suitor who loves her the most, wins the race. Ariachi, Aynaz’s nephew, becomes jelous of Taymaz and finally shoots him at the night of his wedding. In the meantime, government agents are trying to divide and take away the lands belonging to Turkmens by spreading rumors about Taymaz killing Atlan’s uncle. Atlan then loses his heat and turns to kill Taymaz, but he realizes that he was deceived. Agents who couldn’t make their plan work, attack Turkmens and slaughter many of them and burn their tents. We will witness Taymaz going to the city to avenge the death of the Turkmens by killing anyone involved in the slaughter…

آی ناز هفت خواستگار دارد. آتلان پدر آیناز اعلام می کند که پس از جشن گندم، خواستگاران او سوار بر اسب، هرکدام که بتواند زودتر از بقیه، روسری قرمزرنگ را از دست دخترش بگیرد، همسر او خواهد شد. تایماز، عاشق ترین خواستگار او، در رقابتی تنگاتنگ، همه رقیبان را پشت سر میگذارد. اما آریاچی پسرخاله  آیناز، نزدیک ترین رقیب تایماز، از این امر به شدت ناراحت شده و کینه تایماز را به دل میگیرد و سرانجام در شب عروسی اش، او را مورد اصابت گلوله قرار میدهد. در همین حال، عوامل حکومتی برای تصاحب زمینهای ترکمنها تلاش می کنند و در عین حال با پراکندن شایعات، قصد ایجاد تفرقه دارند، از جمله شایع میکنند که تایماز قاتل عموی آتلان است که به تازگی به طرز مرموزی به قتل رسیده است. و آتلان، خشمگین از این امر، قصد کشتن دامادش را می کند اما بعد از رفع این غائله، تفنگچی های حکومت که از دسیسه ها و فتنه پراکنی هایشان نتیجه نگرفته اند، در یورشی بی رحمانه بسیاری از ترکمن ها را کشته و چادرهایشان را به آتش می کشند. تایماز به تنهایی با تفنگش به شهر رفته و مسببان اصلی کشتار، ترکمنها را به هلاکت می رساند