I Love You

Siavash, the Iranian boxer, leaves boxing after taking part in four annual boxing competitions in Turkey, because his wife insists him to do so. Hakan who runs the boxing club by betting on Siavash’s victory, strongly disagrees with this decision. Meanwhile, a young boxer, Mahmoud Shirazi, asks Siavash to be his coach for the upcoming competition so that he can win and earn the money for his mother’s surgery. Siavash accepts to do so because Mahmoud’s father has been a very good friend of his in war. Despite Hakan’s true desire, Mahmoud succeeds in the competition. Hakan sends his men to beat Mahmoud up. Siavash who finds about this, hides the fact from Hakan and his men. But then he has to go back to Iran because of some familial issues. So he takes part in his very last competition, shows his true strength despite all the obstacles he has faced, and finally saves Mahmoud from Hakan.

سیاوش ایرانی، بعد از چهار سال شرکت در مسابقات مشت زنی آزاد در ترکیه، به توصیه و اصرار همسرش قصد ترک رینگ را می کند اما هاکان، که از طریق شرط بندی روی او، امور باشگاه را می گذراند، با این تصمیم مخالف است.همزمان با بروز اختلاف فی مابین سیاوش و هاکان، بوکسوری جوان با نام محمود شیرزاد، به قصد تأمین هزینه عمل جراحی مادرش، از سیاوش استمداد و درخواست می کند تا در مسابقه ای که در پیش دارد، مربی اش باشد. سیاوش به پاس فداکاری های پدر محمود، که همرزم او در جنگ بوده، به این خواسته تن میدهد. محمود با راهنمایی ها و هدایت سیاوش، در مسابقه برنده می شود که این نتیجه، خلاف خواسته های هاکان است، لذا به دستور او، ایادیش محمود را در یک غافلگیری، مورد ضرب و شتم قرار می دهند و سیاوش در این فاصله از بیم انتقام جویی هاکان و ایادیش پنهان می شود، اما وقتی ناچار از بازگشت به ایران به خاطر پاره ای از معضلات خانواده می شود، برای آخرین بار در مسابقه ای شرکت میکند و در مبارزه ای سخت و نفسگیر، نشان میدهد که جدا از زد و بندها، از چه میزان قدرتی برخوردار است، ضمن این که به این ترتیب محمود را نیز از دام هاکان می رهاند