Heidar

Gholam, one of Rahmat’s servants who is a respected man in the city, has murdered Aghdas’ brother and puts the blame on Rahmat. Because Aghdas cannot arrest Rahmat, he travels to Abadan with the evidence and brings with her a guy named Heidar to take revenge from Rahmat. Heidar is Rahmat’s brother. Rahmat tells them that he’s innocent. Then they all manage to find and arrest the murderer.

غلام  یکی از زیردستان “رحمت” که در محله نفوذ و احترامی دارد ، برادر ” اقدس” را به قتل رسانده و با شواهدی گناه را متوجه رحمت می کند. اقدس چون نمی تواند با این شواهد رحمت را به دست قانون بسپارد به آبادان رفته و حیدر را به تهران می آورد تا انتقام برادرش را بازستاند . حیدر برادر رحمت است . رحمت خود را بی گناه معرفی می کند . سپس آن دو قاتل را شناسایی کرده و به دست قانون می سپارند.