Gone With The Wind

Tahmineh and Sharif are young architects who after the war has ended,get on a forgotten island . Sharif decides to inhabit the island , makes it green and lush. Tahmineh does not take his intention seriously. Tahmineh is a lover and Sharif is an idealistic. Just like a technocrat politician, Sharif desires to achieve power while Tahmineh finds herself alone and uncertain.And this causes Tahmineh to leave the island. She returns to the island after a long time. Everything has apparently changed now. Buildings, politicians, Sharif, and also Tahmineh herself, but the problem is still unsolved. Sharif seeks to discover the secret of the return of Tahmineh and Tahmineh considers her persistence based on the domination over the island and also Sharif whose descent has just begun.

 تهمینه  و «شریف» معماران تحصیل کرده جوانی که بعد از سال های جنگ، پا بر جزیره ای فراموش شده می گذارند. «شریف» تصمیم می گیرد تا آن جزیره را بیست سال بعد مثل شمال سرسبز و آباد کند… تهمینه این قصد را جدی نمی گیرد… تهمینه عاشق است و شریف آرمانگرا… شریف به مانند یک تکنوکرات سیاست پیشه برای دستیابی به قدرت به تاخت پیش می رود و هرچه می گذرد اما تهمینه خود را تنها و بلاتکلیف می یابد. گره کور رابطه آن دو، سبب می شود تا «تهمینه» جزیره را ترک کند. «تهمینه» بعد از مدت ها، مجدداً به جزیره باز می گردد. حالا همه چیز به ظاهر تغییر کرده است. ساختمان ها، سیاستمدارها، شریف و البته خود تهمینه … اما هنوز گره کور رابطه آنها برجای است… «شریف» در پی کشف راز برگشت مجدد تهمینه است و تهمينه ماندگاری خود را تسلط بر جزیره و «شریف»ی می پندارد که دوران افولش آغاز شده است…