Bede Dar Raahe Khoda

A wealthy head of household is so stingy that he has made everyone hate him. He gets sick and his family send him on a trip. He has an accident and rumor spreads that he is dead, when he is actually alive and has only lost his memory. Some time later, a peasant goes to the wealthy family who looks a lot like the head of the household. The family welcomes him thinking that he has forgotten everything because of the accident. He fixes the problems in his way and the family is satisfied. At the same time, the wealthy man who has recovered returns home. He has now completely changed.

سرپرست خانواده ای با ثروت فراوانش آنقدر خسیس است که خانواده اش را از خود بیزار کرده است . مرد بیمار می شود و خانواده اش او را به سفر می فرستند. در راه حادثه ای پیش می آید و شایع می شود که مرد کشته شده در حالیکه زنده است و تنها حافظه اش را از دست داده است ! مدتی بعد مرد گدایی به سراغ خانواده مرد ثروتمند می رود که شباهت زیادی به بزرگ خانواده شان دارد . خانواده به تصور اینکه ضایعه تصادف مرد را دچار فراموشی کرده او را وارد خانواده می کنند . تازه وارد به شیوه ی خود مسایل را حل می کند. افراد خانواده از این بابت احساس رضایت می کنند . در همین زمان مرد ثروتمند که حالت طبیعی خود را پیدا کرده است، به خانه باز می گردد . او پس از گذشت زمانی نسبتا” طولانی کاملا” تغییر رویه داده است