Gholam Zhandarm

Dash Gholam is a professional gunman and is wishing to become a gendarme. He takes care of a rebel’s son named Gorg. He’s also taking care of a girl who Gorg’s son is in love with her. Dash Gholam pretends that he likes the girl and wants to marry her, whereas in reality he wants the two to get married. Suddenly, out of nowhere, Gorg attacks Dash Gholam’s house and kidnaps his son and the girl. He rapes the girl and his son runs back to Dash Gholam. Gholam is hurt badly while struggling with Gorg. In the last moments, Gorg’s son who has become a gendarme comes to the rescue.

“داش غلام ” تفنگچی ماهری است و آرزویش این است که روزی ژاندارم شود. او فرزند یک یاغی به نام “گرگ ” را نزد خود نگهداری می کند. دختری نیز نزد داش غلام است که پسر گرگ او را دوست دارد و داش غلام طی مانوری چنین نشان می دهد که خود نیز به دختر علاقمند است و می خواهد با او ازدواج کند ، در حالیکه قباله ی ازدواج را به اسم پسر گرگ درآورده است . در چنین زمانی گرگ به خانه ی غلام ژاندارم حمله کرده، پسرش و دختر را می دزدد و به دختر تجاوز می کند، پسر گرگ از نزد پدر فرار می کند و به ژاندارمری می پیوندد. غلام در پیگیری هایش طی زد و خوردی با گرگ به شدت زخمی می شود . در آخرین لحظات پسر گرگ فرا می رسد و در حالیکه خود ژاندارم شده است ، حکم ژاندارمی غلام را نیز به او می دهد .