Ghezel Arsalan

Ghezel Arsalan (Son of Amir Arsalan) sees a picture of Princess Mah Lagha, daughter of Papas Shah and falls in love with her. He starts looking for her and reaches a town where he finds out that Papas Shah is actually his father’s enemy, But when he goes to fight with him, Soheil the Minister curses him and he is imprisoned by the son of the sinister Fooladzereh. Amir Arsalan learns what happened and sets out to help his son. He faces many obstacles, but finally manages to defeat the enemies and free his son and Mah lagha.

“قزل ارسلان” (پسر امیر ارسلان) روزی تصویری از “مه لقا ” دختر “پاپاس شاه ” را می بیند و شیفته اش می شود و در جستجوی او به شهری می رسد و در آنجا در می یابد که پاپاس شاه دشمن پدرش است و وقتی دست به شمشیر می شود توسط “سهیل وزیر” جادو شده و گرفتار پسر فولاد زره دیو می گردد. امیرارسلان از ماجرا با اطلاع شده و به کمک پسرش می رود . اما با مشکلات زیادی روبرو شده و با یاری اسب پرنده و قالیچه ی جادو موفق می شود دشمنان را شکست داده و پسرش را به همراه مه لقا نجات دهد.