More results...

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors

Cold Earth

Cold Earth

Cold Earth

Cold Earth / خاک سرد

Your rating: 0
7 1 vote

Synopsis

Yousef is a qanat digger and lives with his wife, Tahmineh, who is pregnant, and his son, Ebrahim. They have a simple life together and live in a cottage far away from the city of Bam. Yousef goes to the desert every day; Ebrahim rides a bike to his grandfather’s shop in the city to take the milk his mother has milked from their cow and get their needs and then goes to school. One day, when Ebrahim has a flat tire, he meets a pickup truck driver named Shirzad, who puts on stunts in the city but is not very successful. Yousef has also seen his failed show once he had taken Tahmineh to doctor. On an early morning, an earthquake happens and ruins the whole city and everything in its vicinity. Their cottage collapses. Yousef gets seriously injured and Tahmineh is left under the debris. Yousef, who has pulled himself out from beneath the debris, can’t pull his wife out because of his injuries. Ebrahim goes to bring help. When he comes back with Shirzad, his parents have passed away, but the cries of a baby can be heard, and he should take care of his sister…


یوسف که کارش حفر قنات است با خانواده ی کوچک خود، همسرش «تهمینه » که پا به ماه است و پسر کوچکشان «ابراهیم»، زندگی ساده و یکنواختی دارند و در کلبه ای دور از شهر «بم» زندگی می کنند. روزها یوسف به بیابان می رود، «ابراهیم» شیری را که مادرش از گاو می دوشد، برای مغازه ی پدربزرگش با دوچرخه به شهر برده و احتیاجاتشان را می گیرد و سپس به مدرسه می رود. یک روز که ابراهیم چرخش پنجر شده با راننده ای وانت برخورد می کند که نامش «شیرزاد» است و در شهر بساط معرکه راه می اندازد که در کارش نیز توفیقی ندارد، یک بار هم یوسف ، وقتی «تهمینه » را برای معاینه نزد پزشک به «بم» برده، شاهد برنامه ناموفق او بوده، که شرمنده ی تماشاگرانش شده بود! یک صبح زود زلزله می شود، شدت زلزله چنان شدید است که نه شهر بلکه همه اطراف را به کام خود می کشد، آوار کلبه شان فرو می ریزد، یوسف به شدت زخمی می شود، تهمینه زیر آوار می ماند، یوسف، به هر ترتیب خود را از زیر آوار خارج، اما چنان صدمه دیده که توان خارج کردن همسرش از زیر آوار را ندارد، «ابراهیم» برای آوردن کمک می رود و وقتی با شیرزاد باز می گردد که پدر و مادرش از شدت جراحات درگذشته اند، اما صدای گریه نوزادی به گوشی می رسد که سهم « ابراهیم» از زلزله است و او از این پس باید از خواهر کوچکش نگهداری کند…

Original title خاک سرد

Similar titles

Bearer
Che Kasi Amir Ra Kosht?
The Road To Shahriyar
Delbakhteh
Dokhtare Shirini Foroush
Toghyangar
Gone With The Wind
Faryad Zire Aab
Tanha Va Golha
Qarun’S Treasure
Zire Derakhtane Zeytoun
Azar, Shahdokht, Parviz Va Digaran

Leave a comment

Name *
Add a display name
Email *
Your email address will not be published