Aquarium

Javid is a rally champion who dreams of going to the US. He therefore leaves everything including his uncle, Ghorab, and his cousin, Pouneh, who loves him and goes to Turkey… Once there, he is faced with the bare truth and loneliness. Bitter reality replaces his dreams. He was so proud and was so sure of his upcoming success when he was leaving but now… When Ghorab and Pouneh find out about him, they rush to his help, but the price of Javid’s release from destruction is Ghorab’s life…

« جاوید » قهرمان اتومبیل رانی، که آرزوهای دور و درازی دارد در خیال موفقیت در آن سوی مرزها، همه دارایی و متعلقات خود و دایی اش قراب و دختر دایی اش پونه را که دوستش دارد، به جای گذارده و در سودای بهشت موعود، ثروت، شهرت و شهروندی آمریکایی، به ترکیه می رود… در غربت، بهشتی که همواره ذهن و روح «جاوید» را در خود گرفته بود، رنگ باخته و حقیقت تلخ جای وهم و آرزو را می گیرد، او که به هنگام ترک وطن، آنقدر مطمئن و با غرور، از موفقیت های عنقریبش سخن گفته بود، اینکه در غربت، بی همدل و هم کلام، رفته رفته به سوی نابودی سوق داده می شود… وقتی خبر مشکلات «جاوید » به قراب , میر سد با دخترش پونه، بدون اینکه از آنچه که رفته است، کلامی به میان آورند و یا به سرزنش جاوید بنشینند به یاریش می شتابند. قراب و پونه برای کمک به جاوید و رهانیدن او از تباهی، بار سفر به ترکیه می بندند، هزینه نجات جاوید از نابودی، زندگی قراب است که ایثار می کند…