Kolahi Baraye Baran

Baran hires Ebi In order to grab Pirooz’s attention and encourage him to marry her. Ebi and Jalaal  enter a mansion for robbary, find out that their  daughter attempted suicide. The two of them forget about their main intention, and take Baraan to the hospital and save her life. But after they find out that Baraan’s father is wealthy, they claim that they can make Pirouz, Baraan’s disloyal partner, regret leaving her and make him return. They  plan to get close to Pirouz,Baraan on the other hand, starts  to feel better because of Ebi and Jalaal’s presence and doesn’t  care about the conclusion of these events anymore…

ابی و «جلال» که برای سرقت وارد خانه ای اعیانی شده اند، متوجه می شوند که دختر خانواده – باران – خودکشی کرده است، آن دو بی توجه به قصد اولیه شان، «باران» را به بیمارستان می رسانند و او را از مرگ حتمی نجات می دهند… اما پس از آگاهی از شرایط مالی خوب پدر «باران»، مدعی می شوند که قادرند تا «پیروز» یار بی وفای « باران» را پشیمان به سوی او بازگرداندند… و بعد از دریافت مبلغی به عنوان بیعانه، آنها نقشه ای را طرح کرده و به «پیروز» نزدیک می شوند و مرحله به مرحله پیش می روند و در این حال، «باران» با حضور و اطمینان «ابی» و «جلال» متدرجاً خود را باز می یابد و دیگر پایان این فعل و انفعالات برایش اهمیتی ندارد…