Azar hates to be a girl, so she does not get tired of learning men’s skills. As a subject of her dissertation, she decides to work on a story by her aunt, which is about a man who wishes to have a son. When her wife delivers a girl, he tells everyone that his wife has given birth to a boy called Tondar. He goes on to raise her girl as a boy. One day Ra’ad, one of the boys of the tribe, sees Tondar that wears girls clothes and falls in love with her. Tondar has also secretely fallen in love with him. But she cannot reveal this secret, and when she is determined to do so, Ra’ad passers away because of a deadly wound. Azar, who is following the story behind her computer, becomes so upset about its ending and reports Ali, who is her lover but has always been rejected by her, that he can propose her again.
آذر دوست ندارد دختر باشد لذا برای کسب قابلیت های مردانه از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. در همین راستا او در پایان نامه تحصیلی اش ، قصه ای نوشته ی عمه اش را انتخاب می کند که درباره ی مردی ایلیاتی است که آرزوی فرزند پسر دارد وقتی صاحب دختر می شود، به دروغ به همه میگوید همسر او پسری په دنیا آورده است و نام تندر را برایش انتخاب و او را مثل پسرها تربیت و بزرگ می کند. تندر در جوانی، یک بار که با لباس دخترانه به دیدار بی بی می رود، رعد یکی از پسران ایل او را میبیند و شیفته اش می شود و تندر نیز که همیشه با لباس پسرانه در کنار رعد بوده، در خفا به او دلبسته است امّا نمی تواند این راز را برملا کند و وقتی زمانی مصمم به فاش کردن راز خود می شود که رعد به دنبال زخمی مهلک چشم از دنیا بسته است. آذر که رو به روی کامپیوتر، قصه را تعقیب کرده،از پایان آن به شدت متأثر شده و به علی كه دوستدار اوست اما همیشه مورد بی اعتنایی اش واقع شده، خبر می دهد که میتواند برای خواستگاری او اقدام کند…
Download | Quality | Size |
---|---|---|
Sign in to download | 1080 | برای دیدن لینک باید وارد شوید |